مشاوره تحصیلی ,و آموزشی ، دانشگاهی   در اروپا

مشاوره تحصیلی ,و آموزشی ، دانشگاهی در اروپا

ادامه تحصیل در کشورهای اروپایی از جمله آلمان، ایتالیا، انگلیس،لهستان؛اکراین،روسیه؛بلاروس،نروژ؛سوییس،استرالیا و...شرایط و هزینه های زندگی در اروپا،اقامت در اروپا،ویزای شینگن
مشاوره تحصیلی ,و آموزشی ، دانشگاهی   در اروپا

مشاوره تحصیلی ,و آموزشی ، دانشگاهی در اروپا

ادامه تحصیل در کشورهای اروپایی از جمله آلمان، ایتالیا، انگلیس،لهستان؛اکراین،روسیه؛بلاروس،نروژ؛سوییس،استرالیا و...شرایط و هزینه های زندگی در اروپا،اقامت در اروپا،ویزای شینگن

چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند

به احتمال زیاد اکثر ما رابرت کیوساکی را به واسطه کتاب پدر پولدار پدر بی‌پول می‌شناسیم. کتابی که در تمام دنیا شناخته شده است و در ایران هم با استقبال خوبی مواجه شد. در این مطلب قصد داریم کتاب جدید کیوساکی یعنی چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند را به شما معرفی کنیم. کتابی که در رابطه با قدرت آموزش مالی واقعی در کسب ثروت است.


کتاب چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند به نحوی نسخه کامل‌تر و پیشرفته‌تر کتاب پدر پولدار، پدر بی‌پول است و اگر شما با مفاهیم آن کتاب آشنا باشید با ذهنیت بهتری می‌توانید این کتاب را بخوانید. رابرت کیوساکی در پیش‌گفتار کتاب در این مورد چنین می‌گوید:


این کتاب، نسخه پیشرفته‌ی کتاب پدر پولدار – پدر بی‌پول است. اگر کتاب پدر پولدار – پدر بی‌پول را نخوانده‌اید، پیشنهاد می‌کنم که ابتدا آن را بخوانید و بعد سراغ این کتاب بیایید. این کتاب مخصوص دانشجویان ارشد شرکت پدر پولدار است، همان‌هایی که قبلا با اصول و درس‌های آن کتاب آشنا شده‌اند. درست مثل تمامی کتاب‌های شرکت پدر پولدار، نهایت سعی‌ام را کرده‌ام تا مطالب را ساده‌تر و راحت‌تر بیان کنم. این کتاب بسیار آسان است اما کارهایی که ثروتمندان انجام می‌دهند آسان نیست. (چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند – صفحه ۳۷)


البته لازم است اینجا به یک نکته اشاره کنیم. اکثر مفاهیم کتاب پدر پولدار، پدر بی‌پول در این کتاب به صورت خلاصه دوباره بیان شده است و این طور نیست که اگر شما آن کتاب را نخوانده باشید، هیچکدام از مفاهیم این کتاب را متوجه نشوید. اما بهتر است با ذهینت و الگوهای فکری پدر پولدار نیز آشنا باشید.


کتاب چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند توضیح می‌دهد که آموزش مالی واقعی چیست و چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند – فرق بین قشر ثروتمند، قشر متوسط و فقیر در چگونگیِ آموزش است؛ اما متاسفانه، نه آن آموزشی که در مدارس جریان دارد.


پشت جلد کتاب آمده است:


رابرت کیوساکی بیست سال پیش، کتاب «پدر پولدار، پدر بی‌پول» برترین کتاب در زمینه مالی را برای همه دوران‌ها نوشت. آن کتاب، طرز تفکر و روش زندگی میلیون‌ها نفر را به چالش کشید و تغییر داد. رابرت با داشتن چشم‌اندازهای مالی و سرمایه‌گذاری، که معمولا مغایر با عقاید عمومی و عرفی است برای سخنرانی‌های مستقیم، بی‌پرده و الهام بخشش، شهرتی بین‌المللی کسب کرده و تبدیل به چهره‌ای مطرح در زمینه‌ی آموزش مالی شده است.


کتاب چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند درباره‌ی آموزش مالی واقعی است نه درباره‌ی قصه‌ی قدیمی: «به مدرسه برو، شغلی پیدا کن، سخت کار کن، پس‌انداز کن، خانه بخر، بدهی‌هایت را تسویه کن و در بازار بورس سرمایه‌گذاری بلندمدت کن.»


محتوای کتاب چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند

حتما شما هم این موضوع را شنیده‌اید که برای کمک به مردم می‌توان به دو صورت رفتار کرد. می‌توان به آن‌ها ماهی داد و یا می‌توان به آن‌ها ماهی‌گیری یاد داد. این کتاب برای دسته‌ی دوم نوشته شده است. یعنی شما اگر آموزش ماهی‌گیری به مردم را قبول دارید، این کتاب برای شماست و از خواندن آن لذت می‌برید. کیوساکی در این قوانین کسب و کار را آموزش می‌دهد. یا به عبارت دیگر می‌توان گفت قوانین پول را یاد می‌دهد. اینکه پول چطور می‌تواند برای شما کار کند.


این کتاب در چهار فصل نوشته شده است:


چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند

آموزش مالی چه چیزی نیست

آموزش مالی واقعی چیست؟

اقتصاد بی‌روح و ناخوشایند

این کتاب و کتاب پدر پولدار، پدر بی‌پول بر این اساس نوشته شده است که مدرسه و سیستم آموزش و پرورش، دانش‌آموزان را برای زندگی در آینده آماده نمی‌کند. آموزش‌های مدرسه بسیار قدیمی است و کسی با استفاده از آن‌ها نمی‌تواند در دنیای امروز که به سرعت در حال تغییر و تحول است، زندگی سطح بالایی داشته باشد. و مهم‌تر از این مسائل، این کتاب‌ها اشاره می‌کنند که مدرسه هیچ آموزشی در زمینه مالی ندارند. تلاش رابرت کیوساکی پر کردن این خلا است.


در صفحات ابتدایی کتاب آمده است:


مدرسه در رابطه با پول چه آموزش‌هایی به شما داده است؟


پاسخ اکثریت افراد به این سوال این است: «آموزش چندانی نداده.» اگرهم چیزی یاد گرفته باشند به این صورت بودن است: «به مدرسه برو، شغلی پیدا کن، پس‌انداز کن، خانه بخر، بدهی‌هایت را صاف کن و در بازار بورس، سرمایه‌گذاری بلندمدت بکن.» شاید این موارد در عصر صنعت، توصیه‌های بسیار خوبی بوده باشند اما در عصر اطلاعات، توصیه‌هایی کهنه و منسوخ هستند. (چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند – صفحه ۱۴)


خلاصه کتاب چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند


درباره کتاب چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند

به‌شخصه اولین چیزی که در مورد این کتاب به ذهنم رسید، این بود که عنوان کتاب چقدر بازاری است. با خودم فکر کردم حتما کتاب محتوای خوبی هم ندارد. اما کتاب پدر پولدار، پدر بی‌پول رابرت کیوساکی را خوانده بودم و از محتوای آن راضی بودم. پس تصمیم گرفتم این کتاب را هم مطالعه کنم و باید بگم محتوای کتاب جالب‌تر و تخصصی‌تر از آنچه بود که تصور می‌کردم.


پایه و اساس این کتاب هم مانند کتاب اول نویسنده بر این استوار است که مدرسه، علاوه براینکه دانش‌آموزان را برای زندگی در این دنیای پیچیده آماده نمی‌کند، هیچ آموزشی هم در زمینه مالی به آن‌ها نمی‌دهد و تقریبا همه‌ی توصیه‌های آن منسوخ شده است. رابرت کیوساکی اشاره می‌کند که دنیا و قوانین پول تغییر کرده است و ما باید در این مورد به شکل تخصصی آموزش ببینیم.


در بخش دیگری از متن پشت جلد کتاب می‌خوانیم:


اگر برای ادامه‌ی حیات و موفقیت در آینده به دنبال ایده‌های جدید می‌گردید، این کتاب، مناسب و مختص شماست. مدارس در رابطه با پول، چه آموزش‌هایی به شما داده‌اند؟ قطعا پاسخ ۹۹ درصد شما چنین خواهد بود: «هیچی!» این کتاب درباره‌ی تمام آن چیزهایی است که مدارس به شما آموزش نداده‌اند.


در مورد اینکه کتاب چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند کتاب خوبی برای مدیران و افراد سرمایه‌گذار است شکی وجود ندارد. اما نباید از اینکه چشم‌پوشی کرد که مفاهیم این کتاب در ایران لزوما درست نیست. فضای کاری، قوانین مالیاتی، بورس و… در ایران بسیار متفاوت است و در بیشتر موارد آموزه‌های کتاب عملا کاربردی ندارد. به عنوان مثال یکی از اولین موضوعاتی که رابرت کیوساکی در این کتاب به آن اشاره می‌کند این است که: «خانه شما، دارایی‌تان نیست.» اما همه‌ی ما می‌دانیم، خانه در ایران یک دارایی باارزش است و اغلب مردم ایران مشکل مسکن دارند.


نکته پایانی اینکه، شاید همه‌ی مطالب کتاب برای اجرا مفید نباشد، اما تاثیری که کتاب بر ذهنیت خواننده و نحوه تفکر او در مورد مسائل مالی دارد غیرقابل انکار است. کتاب به ما یاد می‌دهد که می‌شود به طریق دیگری هم فکر کرد.


پیشنهاد می‌کنم اگر مدیر کسب و کار هستید، اگر سرمایه‌گذار هستید و یا اگر به این مسائل علاقه دارید، حتما این کتاب را مطالعه کنید.


قسمت‌هایی از متن کتاب چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند

هرسکه‌ای سه رو دارد: شیر، خط و لبه‌ی آن.

هوشمندی، ایستادن بر لبه‌ی سکه و توانایی دیدن هر دو روی سکه است. (چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند – صفحه ۴۷)


یکی از دلایل نابرابری ثروت و درآمد، مالیات است. به زبان ساده‌تر، ثروتمندان در مقایسه با قشر فقیر و متوسط جامعه، به خوبی می‌دانند که چطور از راه قانونی پول بیشتری به دست بیاورند و در مقابل مالیات کمتری بپردازند. ثروتمندان همیشه هم باهوش‌تر نیستند، بلکه فقط ترجیح می‌دهند ناآگاه نباشند. (چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند – صفحه ۷۹)


اپل به عنوان یکی از ثروتمندترین شرکت‌های جهان حدودا ۲۶۴ میلیارد دلار در حساب بانکی‌اش پول دارد. با این حال در طی چندین سال گذشته به خاطر نرخ بهره پایین، میلیاردها دلار وام گرفته است. چرا اپل وام می‌گیرد؟ اپل وام می‌گیرد زیرا بدهی، ارزان‌تر از بازگرداندن درآمدها به میهن – یعنی بازگرداندن پول به داخل کشور و پرداخت مالیات‌های مربوط به آن پول به دولت ایالات متحده – است. (چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند – صفحه ۱۵۵)


بی‌سوادی مالی، مردم را از حرکت بازمی‌دارد. کسانی که سواد مالی ندارند غالبا با ترس زندگی می‌کنند و به حس امنیت غلط چنگ می‌اندازند. ترس، افراد را فقیر نگه می‌دارد. کسانی که سواد مالی ندارند از حل مشکلات اولیه مالی زندگی‌شان عاجز می‌مانند. (چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند – صفحه ۱۹۵)


پدر پولدارم توصیه کرده بود که شغلی را در حوزه فروش پیدا کنم. او می‌گفت: «مهم‌ترین مهارت یک کارآفرین، توانایی‌اش در فروش است.» وی مرتبا می‌گفت: «فروش یعنی درآمد» و اینکه «اگر می‌خواهی درآمد بیشتری کسب کنی بیشتر بفروش.» (چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند – صفحه ۲۸۱)


پدر بی‌پولم هوش ذهنی یک معلم مدرسه را داشت نه یک کارآفرین را. وی زبان تجارت یا پول را نمی‌دانست.

او هوش جسمانی یک کارمند را داشت و سعی می‌کرد هیچ اشتباهی مرتکب نشود.

هوش هیجانی او بر پایه ترس بود؛ ترس از شکست، ترس از نداشتن شغل، حقوق‌ ثابت و مداوم، و بازنشستگی دولتی.

و هوش معنوی‌اش مسدود بود، زیرا ترس‌ها و تردیدهایش، هوش معنوی، ایمان و اعتقادش را کم کرده بود. (چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند – صفحه ۳۲۴)


در دوم سپتامبر سال ۲۰۱۶ نشریه نیوزویک در صفحه اولش به این موضوع پرداخت که فقیرتر شدن فقط دیدگاهتان به دنیا را تغییر نمی‌دهد، بلکه طرز فکرتان را نیز تغییر می‌دهد و مغزتان را دستخوش تغییرات می‌سازد. در مقاله چنین آمده بود: «فقر و شرایط متعاقب آن نظیر خشونت، سروصدای بلند، آشوب در خانه، آلودگی، سوءتغذیه، تجاوز والدین بیکار، می‌تواند فعل و انفعالات، شکل‌گیری و ساختار ارتباطی مغز نوجوانان را تحت تاثیر قرار دهد.» (چرا ثروتمندان ثروتمندتر می شوند – صفحه ۳۳۱)

هنر خوب زیستن

نتیجه تصویری برای کتاب هنر خوب زیستن


کتاب هنر خوب زیستن – ۵۲ میان‌بر شگفت‌انگیز به شادکامی، ثروت و موفقیت – آخرین اثر رولف دوبلی است. نویسنده‌ای که کتاب هنر شفاف اندیشیدن او با استقبال بسیار خوبی مواجهه شده است.


روی جلد کتاب نوشته شده است: این کتاب تفکر شما را دگرگون خواهد کرد. رولف دوبلی نیز در مقدمه خود نوشته است:


می‌توانید این کتاب را به‌عنوان کتابی از فلسفه قدیم برای زندگی در قرن بیست و یکم توصیف کنید.


در پیش‌گفتار هنر خوب زیستن آمده است:


از روزگاران قدیم، به‌عبارت دیگر از ۲۵۰۰ سال پیش و شاید قبل‌تر از آن انسان‌ها همواره از خودشان پرسیده‌اند معنای داشتن یک زندگی خوب چیست؟ چطور باید زندگی کنیم؟ اجزای تشکیل دهنده یک زندگی خوب چه هستند؟ نقش تقدیر در این میان چیست؟ نقش پول چطور؟ آیا چگونگی برخورداری از یک زندگی خوب پرسشی ذهنی یا مربوط به در پیش گرفتن نگرشی خاص است؟ یا این که مقصود از آن رسیدن به هدف‌های مشخصی در زندگی است؟ آیا بهتر است که فعالانه در جست‌وجوی شادی باشیم، یا این‌که صرفا از غم و ناراحتی دوری کنیم؟


هر نسلی به شکلی متفاوت با این پرسش‌ها مواجه می‌شود اما پاسخ‌ها همواره به‌طور اساسی مایوس کننده‌اند. چرا؟ چون ما دائما در تلاش برای رسیدن به یک اصل واحد، یک باور واحد و یک قانون واحد هستیم. در حالی که چنین نوش‌دارویی برای خوب زیستن وجود خارجی ندارد.


پس اگر نوش‌دارویی برای خوب زیستن وجود خارجی ندارد، ما چطور می‌توانیم بهتر زندگی کنیم؟ چطور می‌توانیم از زندگی خود رضایت داشته باشیم؟ چطور می‌توانیم شاد بودن را تجربه کنیم؟ این‌ها سوالاتی هستند که رولف دوبلی قصد دارد در کتاب هنر خوب زیستن به آن‌ها پاسخ دهد. در قسمتی از متن پشت جلد کتاب نیز آمده است:


هنر خوب زیستن مجموعه‌ای از ابزارهای کاربردی برای یک زندگی خوب است. پنجاه و دو ترفند برای رسیدن به شادکامی – از دوری گزیدنِ بدونِ احساس گناه از فناوری‌های روز گرفته تا پرداخت سرخوشانه جریمه‌های پارک ممنوع – که هدفشان یاری به شما در رسیدن به خشنودی و شادکامی است. این نکته‌ها شاید نتوانند تضمین‌کننده یک زندگی خوب باشند، اما دست کم شانس بیشتری برای رسیدن به آن در اختیارتان می‌گذارند (چیزی که همه ما خواهانش هستیم.)


محتوای کتاب هنر خوب زیستن

کتاب رولف دوبلی، همان‌طور که از عنوان فرعی آن برمی‌آید، شامل ۵۲ میان‌بر شگفت‌انگیز به شادکامی، ثروت و موفقیت است. همین عنوان فرعی کتاب خودش جای بحث بسیار دارد! در عنوان اصلی کتاب به خوب زیستن اشاره شده است و در عنوان فرعی به شادکامی، ثروت و موفقیت. پس آیا می‌توان نتیجه گرفت که برای خوب زیستن به شادکامی، ثروت و موفقیت نیاز داریم؟ آیا خوشحال بودن، خندیدن، پرانرژی بودن نشان‌دهنده یک زندگی خوب است؟ ثروت داشتن چطور؟ خانه و ماشین خوب نشانه یک زندگی خوب است؟ آیا کسب موفقیت حتما به زندگی خوب می‌انجامد؟ این موارد سوال‌هایی هستند که رولف دوبلی در کتاب هنر خوب زیستن به آن پاسخ می‌دهد و در فصل‌های مختلف به بررسی شاد بودن، ثروت و موفقیت می‌پردازد و نقش هر کدام را در زندگی بررسی می‌کند.


رولف دوبلی در قسمت دیگری از پیش‌گفتار خود می‌نویسد:


من سال‌هاست که از این ابزارها در زندگی روزمره خودم بهره می‌برم. آن‌ها به من در رویارویی با بسیاری از چالش‌های کوچک و بزرگ زندگی‌ام یاری رسانده‌اند. از آنجایی که زندگی من تقریبا در تمام جنبه‌ها بهبود یافته است، (کم‌پشت شدن موها یا چین و چروک صورتم چیزی از احساس خوش‌بختی‌ام نکاسته است)، می‌توانم با وجدانی آسوده این ابزارها را به شما نیز توصیه کنم؛ این ۵۲ ابزار فکری شاید تضمین‌کننده یک زندگی خوب نباشند اما به شما فرصتی برای مبارزه می‌دهند.


برخی از عنوان‌های این ۵۲ میان‌بر عبارتند از:


حسابداری ذهنی / چطور باخت را به بُرد تبدیل کنیم؟

ضدبهره‌وری / چرا صرفه‌جویی کنندگان در زمان، اغلب هدردهندگان زمان هستند؟

توهم خوداندیشی / احساسات را جدی بگیرید، به‌جز مال خودتان را

فریبِ تمرکز / چرا شما در کاراییب شادتر نمی‌بودید؟

راز ایستادگی / چرا کسل‌کننده‌ها از ماجراجوها موفق‌ترند؟

معنای کوچک‌تر زندگی / به کدام هدف‌ها می‌توانید برسید و به کدام‌ها نمی‌توانید

داستان‌های زندگی دروغ‌اند / چرا ما با تصویری دروغین از دنیا گذران می‌کنیم

پیش‌گیری / پیش از آن که مجبور به حل مشکلات شوید، از آن‌ها دوری کنید

دام تعصب / چرا صاحبان ایدئولوژی همه‌چیز را بیش از حد ساده می‌کنند؟

مغالطه «جهان عادل» / چرا زندگی ما مثل داستان‌های جنایی کلاسیک نیست

مسابقه تسلیحاتی / چرا باید از میدان نبرد دوری کنید

قانون استرجن / چطور حس‌گر چرندیاتتان را تنظیم کنید

موفقیت درونی / چرا ورودی شما از خروجی‌تان مهم‌تر است

در تمجید رولف دوبلی و کتاب هنر خوب زیستن بسیار نوشته‌اند. در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:


پروفسور دن گلدستاین، دانشکده کسب‌وکار لندن:


این کتاب تفکر شما را دگرگون خواهد کرد.


جاشوا گرین، استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد:


رولف دوبلی مانند یک نوازنده چیره‌دست ایده‌ها را به هم می‌آمیزد. او با شوخ‌طبعی، ظرافت و دقت در مسیر، علم و هنر را با یکدیگر ترکیب می‌کند و سرخوشانه به جستجوی فرزانگی می‌رود.


لو مارینوف، استاد فلسفه سیتی کالج نیویورک:


اثر دوبلی آموزنده، سرشار از تفکر و در عین حال به‌سادگی قابل فهم است. در دوره و زمانه آدم‌های مشهور بی‌سواد و ابله، او یک روشن‌فکر واقعی در حوزه عمومی است.


جاناتان هِیت، پروفسور راهبری اخلاقی در دانشگاه استرن نیویورک و نویسنده کتاب پرفروش ذهنِ درستکار:


رولف دوبلی از این موهبت برخوردار است که می‌تواند بهترین ایده‌های دینا را بیابد و آن‌ها را به‌گونه‌ای با یکدیگر ترکیب کند که ارزش نهایی مجموع آن‌ها از ارزش تک‌تک آن اجزا بیش‌تر شود. او در کتاب هنر شفاف اندیشیدن نیز چنین کرده بود و حالا آن را در هنر خوب زیستن نیز تکرار کرده است.


درباره هنر خوب زیستن

به احتمال زیاد، اکثریت آدم‌ها با این مسئله که زندگی روزبه‌روز کیفیت خودش را از دست می‌دهد، موافق هستند. اگر استثناها را در نظر نگیرم، بیشتر ما فکر می‌کنیم که دروان ابتدایی دوره شیرین‌تر و جذاب‌تری نسبت به دوران راهنمایی بود. دوران دبیرستان بسیار لذت‌بخش‌تر از دانشگاه بود و غیره و غیره. یعنی در هر برهه زمانی، فکر می‌کنیم که در گذشته، زندگی بهتر و شادتری داشتیم. ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که هر روز معیارها و ارزش‌ها تغییر می‌کنند و ضروریات یک زندگی خوب عوض می‌شوند و لازم داریم برای اینکه احساس خلاء نکنیم و یا موقتا به احساس خوب برسیم، وسایل و چیزهای مختلفی تهیه کنیم. یووال نوح هراری در کتاب انسان خردمند اشاره می‌کند که: «یکی از قوانین سفت و سخت تاریخ این است که تجمل به ضرورت بدل خواهد شد و بذر الزامات جدیدی را خواهد کاشت.» به این فکر کنید که در همین دو دهه گذشته، موبایل یک کالای لوکس و تجملی بود ولی اکنون اگر کسی موبایل نداشته باشد، به احتمال بسیار زیاد فکر می‌کند که زندگی‌اش مطلوبیت چندانی ندارد. حال در این دنیا چطور می‌توانیم بهتر زندگی کنیم؟


راهکارهای کتاب هنر خوب زیستن برای بالا بردن کیفیت زندگی، راهکارهای شگفت‌انگیز و اعجاب‌انگیزی نیستند. ضرفا با خواندن آن‌ها زندگی‌تان متحول نمی‌شود و خود شما هم به فرد دیگری تبدیل نمی‌شوید. چه‌بسا ممکن است خودتان هم از این میان‌برها آگاه باشد. اما مسئله‌ای که وجود دارد، این است که تصمیم بگیرید آگاهانه از این میان‌برها استفاده کنید. انجام دادن و یا ندادن است که کیفیت زندگی را مشخص می‌کند. با خواندن این کتاب، اطلاعات شما در مورد خوب زندگی کردن بالا می‌رود و ممکن است مدت محدودی هم بهتر زندگی کنید اما یک زندگی خوب پایدار نخواهید داشت. باید تلاش کرد از این میان‌بر به شکل عملی استفاده کنیم. به همین خاطر:


پیشنهاد ما برای استفاده حداکثری از کتاب هنر خوب زیستن این است که کتاب را به مرور زمان بخوانید. شاید جذاب و خواندنی بودن کتاب شما را در خود غرق کند و متوجه نشوید که حجم زیادی از کتاب را در یک نشست خوانده‌اید. به همین خاطر پیشنهاد می‌کنیم قبل از خواندن کتاب برنامه‌ریزی کنید و سعی کنید در طول روز فقط یک یا دو فصل از کتاب را بخوانید و تلاش کنید در طول روز به شکلی عملی از آن‌ها استفاده کنید یا حداقل به آن فکر کنید. چون شاید همه گفته‌های کتاب را قبول نداشته باشید و یا با زندگی شما تداخل داشته باشند.


از نظر ساختاری، هنر خوب زیستن کاملا شبیه کتاب قبلی نویسنده – یعنی هنر شفاف اندیشیدن است – و حتی در این کتاب هم مفاهیم کتاب هنر شفاف اندیشیدن استفاده شده است. به همین خاطر پیشنهاد می‌کنم این دو کتاب را در کنار هم بخوانید. اگر بهتر فکر کنید، زندگی بهتری خواهید داشت و اگر بهتر زندگی کنید، بهتر هم می‌توانید فکر کنید.


نکته نهایی اینکه، ترجمه این اثر، ترجمه خوب و روانی بود اما کتاب به شکل جدی به ویراستاری نیاز دارد. امیدوارم نشر مهرگان خرد در چاپ‌ بعدی این کتاب را بدون عیب و ایراد روانه بازار کند.


رولف دوبلی در سخن پایانی می‌گوید:


از وقتی نوشتن در مورد خوب زیستن را شروع کردم، مردم از من می‌پرسیدند؛ خوب زیستن دقیقا چی هست؟ تعریفش چیست؟ پاسخ من؛ نمی‌دانم. پاسخ من یادآور خداشناسی سلبی دوران قرون وسطی است. آن‌ها در برابر این پرسش که خدا چیست پاسخ می‌دادند؛ نمی‌توان گفت که خدا دقیقا چیست، تنها می‌توان گفت که چه‌چیز نیست. همین موضوع در مورد خوب زیستن هم صادق است. نمی‌توانید بگویید که زندگی خوب دقیقا چیست، اما می‌توانید با اطمینان بگوید که چه نیست. اگر زندگی‌تان یک زندگی خوب نیست، خودتان این را می‌فهمید.


جملاتی از متن هنر خوب زیستن

۱-حسابداری ذهنی / چطور باخت را به بُرد تبدیل کنیم


از دور دیدم که یک افسر پلیس برگه جریمه‌ای را زیر برف‌پاک‌کن شیشه جلوی ماشینم گذاشت. بله، در جای ممنوع پارک کرده بودم. تمام جای پارک‌ها پر بودند و من عجله داشتم و پیدا کردن یک جای پارک مجاز در مرکز شهر زوریخ مثل پیدا کردن یک صندلی برای آفتاب گرفتن در قطب جنوب است! یک آن تصمیم گرفتم خودم را سریعا به محل برسانم. خودم را در برابر افسر تجسم کردم که نفس‌نفس‌زنان و با موهایی آشفته تلاش می‌کنم به او بقبولانم که وضعیتم را درک کند. اما از خیرش گذشتم؛ سال‌ها تجربه به من آموخته که برخی کارها فقط باعث می‌شوند شما در برابر دیگران احمق جلوه کنید. باعث می‌شوند که خودتان را کوچک کنید و شب، خواب به چشمتان نیاید. (هنر خوب زیستن – صفحه ۹)


۶-هنر منفی خوب زیستن / کار نادرستی انجام نده، کار درست خودش اتفاق می‌افتد


چارلز الیس همین رویکرد را به تنیس‌بازان آماتور پیشنهاد می‌کند. برعکس بازیکنان حرفه‌ای که تقریبا می‌توانند با هر ضربه‌شان توپ را دقیقا به جایی که خودشان می‌خواهند بفرستند، بازیکنان آماتور اشتباهات بی‌شماری در طول بازی مرتکب می‌شوند. آن‌ها توپ را به تور می‌کوبند، ضرباتشان اکثرا ارتفاع بالایی دارد یا این‌که بیش از حد محکم است و نهایتا در جایی اشتباه از زمین بازی فرود می‌آید. بازی تنیس حرفه‌ای کاملا با بازی آماتورها فرق می‌کند؛ حرفه‌ای‌ها امتیاز را می‌بَرند، آماتور‌ها امتیازها را می‌بازند. این به این معنی است که اگر دارید در برابر یک تنیس‌باز آماتور بازی می‌کنید، بهترین گزینه برای شما این است که تمرکز خود را صرفا روی این بگذارید که اشتباهی مرتکب نشوید. (هنر خوب زیستن – صفحه ۳۶)


۱۳-پولِ گورِ بابات / پس‌اندازِ آزادی


اساسا به محض آن‌که از خط فقر بالاتر آمدید و مقداری پول به عنوان پشتوانه پس‌انداز کردید، دیگر پول جایی در میان فاکتور‌هایی که موجب یک زندگی خوب می‌شوند نخواهد داشت. پس به‌جای حرص‌زدن برای جمع کردن پول، روی فاکتورهای دیگر کار کنید. موفقیت حقیقی، همان‌گونه که در فصل پایانی خواهیم دید، چیزی غیر از موفقیت مالی است. (هنر خوب زیستن – صفحه ۷۴)


۱۷-زندان خوش‌نامی / چطور از تایید بیرونی به تایید درونی برسیم


تفکر توجه به کارنامه بیرونی هرگز به مانند امروز غالب نبوده است. دیوید بروکس در این خصوص می‌گوید: «شبکه‌های اجتماعی فرهنگی را به وجود آورده‌اند که در آن آدم‌ها به مدیران کوچکی برای برند‌های شخصی خودشان تبدیل شده‌اند و با استفاده از فیس‌بوک، توییتر، پیام‌های متنی و اینستاگرام یک خودِ بیرونی از خود به نمایش می‌گذارند که به شکل دروغینی سرخوش و تا حدی اغراق‌آمیز است.» دیوید بروکس در توصیف چیزی که آدم‌ها در صورتی که مراقب نباشند، می‌توانند به آن تبدیل شوند از عبارت خارق‌العاده «ماشین‌های ستایش‌طلب» استفاده می‌کند. (هنر خوب زیستن – صفحه ۹۴)


۳۱-سنگر ذهنی شما / چرخ روزگار


هرچیزی که دارید، برایش ارزش قائلید و به آن عشق می‌ورزید؛ مثل سلامتی‌تان، شریک زندگی‌تان، بچه‌هایتان، دوستانتان، خانه‌تان، پولتان، سرزمین مادری‌تان، اعتبارتان، و جایگاتان؛ همه اینها گذراست. به آن‌ها دل نبندید. آرام باشید و از این که روزگار آن‌ها را به شما داده است، سپاس‌گزار باشید. ولی همیشه این را به یاد داشته باشید که تمام این‌ها زودگذر، شکننده و موقتی هستند. بهترین نگرشی که می‌شود داشت این است که تصور کنید این‌ها را به صورت قرضی به شما داده‌اند و هر زمان ممکن است آن‌ها را پس بگیرند. حتی اگر چنین هم نشود، در نهایت مرگ آن‌ها را از شما خواهد گرفت. (هنر خوب زیستن – صفحه ۱۶۳)


۴۶-مسابقه تسلیحاتی / چرا باید از میدان نبرد دوری کنید


بسیاری از جوانان به این باورند که رفتن به دانشگاه پیش‌نیاز لازم برای شغل‌های برجسته است و فارغ‌التحصیلان با مدرک بالا نسبت به افرادی با تحصیلات کم‌تر، حقوق بیش‌تری خواهند داشت. بااین‌حال در حالت متعادل با احتساب هزینه‌ها و زمان صرف شده، بیش‌تر دانش‌آموختگان پردرآمدتر از بقیه نیستند و حتی بدتر از کسانی هستند که سطح تحصیلات کم‌تری دارند. (هنر خوب زیستن – صفحه ۲۳۵)


۵۲-موفقیت درونی / چرا ورودی شما از خروجی‌تان مهم‌تر است


بگذارید تعریف کاملا متفاوتی از موفقیت به شما ارائه دهم، تعریفی که دست کم دو هزار سال قدمت دارد. موفقیت، براساس تعریف خود، نه به میزان منزلت و اعتباری که جامعه به فرد می‌دهد وابسته است و نه به قرار گرفتن در فهرست‌های مبتذل. تعریفش این است؛ موفقیت حقیقی، موفقیت درونی است. همین! (هنر خوب زیستن – صفحه ۲۶۶)


نتیجه تصویری برای کتاب هنر خوب زیستن

کتاب بیشعوری

نتیجه تصویری برای کتاب بیشعوری


کتاب بیشعوری با عنوان فرعی راهنمای عملی شناخت و درمانِ خطرناک‌ترین بیماری تاریخ بشریت، اثری است که می‌توان موضوع آن را روانشناسی، خودشناسی، شخصیت‌شناسی، اختلالات شخصیتی و رفتارشناسی در نظر گرفت اما با این حال، کتاب بیشعوری در درجه اول یک کتاب طنز است. (با وجود اینکه کتاب بیشعوری یک کتاب طنز و روانشناسی است و ما در کافه‌بوک جایی در فهرست مطالب خود، دسته طنز یا طنز روانشناسی نداریم، این کتاب را در دسته روانشناسی قرار داده‌ایم و در این معرفی نیز، لینک کتاب‌های مرتبط با موضوع روانشناسی قرار داده شده است.)


پشت جلد کتاب بیشعوری متنی آمده است که به خوبی تصویری از بیشعوری و افراد بیشعور ارائه می‌کند. سوال‌هایی در این متن پرسیده می‌شود که بدون شک بیشتر ما پاسخ مثبتی برای آن‌ها داریم:


آیا از اینکه همسایه‌تان زباله‌هایش را در جوی آب می‌ریزد عصبانی هستید؟ آیا تا به حال پیش آمده که در اداره‌ای برای گرفتن یک امضا روزها و ساعت‌ها در آمدوشد باشید؟ آیا احساس می‌کنید برخوردهای رئیس‌تان با شما توهین‌آمیز است؟ آیا با شنیدن حرف‌های سیاست‌مداران دچار رعشه و ناسزاگویی می‌شوید؟ هیچ دلتان خواسته یک صندلی را بر فرق پزشکی بکوبید که بدون آنکه اجازه بدهد در مورد بیماری‌تان توضیحی بدهید شروع به نوشتن نسخه کرده است؟ آیا از دیدن مجری‌های تلویزیون عصبی می‌شوید؟ آیا وسوسه خفه‌کردن فامیل‌هایی که دائما مشغول فضولی و نصیحت و بزرگ‌تری‌اند، زیاد به سراغتان می‌آید؟ با همکاران از زیرِ کار دررو و زیرآب‌زن زیاد دست به یقه می‌شوید؟ آیا هر هفته دوستانی به سراغتان می‌آیند که بخواهند شما را به فعالیت تجاری یا آیین جدیدی دعوت یا دست‌کم چاگرایتان را باز کنند؟ رابطه‌تان با همسرتان چطور است؟ به فکر جداشدن از او هستید یا آن‌قدر شرور است که حتی جرئت جداشدن از او را هم ندارید؟


مترجم کتاب بیشعوری – محمود فرجامی – در مقدمه خود می‌نویسد:


شاید بی‌شعوری یک «بیماری» است و مثل تمام بیماری‌ها برای پیشگیری و درمانش باید آن را درست شناخت. هرچقدر یک بیماری خطرناک‌تر و شایع‌تر باشد، شناخت و مقابله با آن ضروری‌تر است، اما بی‌شعوری مهلک‌ترین عارضه کل تاریخ بشریت است که تاکنون راهکاری علمی برای مقابله با آن ارائه نشده است. بی‌شعوری حماقت نیست و بیشتر بی‌شعورها نه‌تنها احمق نیستند، که نسبت به مردم عادی از هوش و استعداد بالاتری برخوردارند. خودخواهی، وقاحت و تعرض آگاهانه به حقوق دیگران که بن‌مایه‌های بی‌شعوری‌اند، بیشتر از سوی کسانی اعمال می‌شود که از نظر هوش، معلومات، موقعیت اجتماعی و سیاسی و وضع مالی، اگر بهتر از عموم مردم نباشند، بدتر نیستند.


نویسنده کتاب بیشعوری – خاویر کرمنت – نیز در مقدمه خود می‌نویسد:


چه بی‌شعور باشید و چه درگیر با بی‌شعورها، با انتخاب این کتاب دست‌کم راهنمای خوبی انتخاب کرده‌اید و راه را عوضی نرفته‌اید.


خلاصه کتاب بیشعوری

همان‌طور که از عنوان کتاب برمی‌آید، این کتاب در مورد بیشعوری است. قالب اصلی کتاب طنز است و بسیار مهم است که این موضوع را مورد توجه قرار دهید. در این کتاب شما باید یک اثر که از نتایج تحقیقات و نظر دانشمندان حوزه‌های مختلف استفاده کرده باشد، روبه‌رو نیستید.


نویسنده در ابتدای کتاب، مقدمه‌ای از زندگی خودش و اینکه چطور متوجه شده آدم بیشعوری است ارائه می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه رفتار خود را اصلاح کرده است و حالا می‌خواهد به دیگر بی‌شعورها هم کمک کند تا آن‌ها خودشان را اصلاح کنند. خاویر کرمنت اعتقاد دارد که شاید نتوان تعریف دقیقی از بیشعوری ارائه کرد اما می‌توان به‌راحتی آن را تشخیص داد.


این کتاب در ۵ بخش اصلی و ۲۴ فصل نوشته شده است.


بخش اول: چه کسی بی‌شعور است و چرا یک نفر باید بخواهد بی‌شعور باشد؟


سرگذشت فرد

چند سرگذشت دیگر

تعریف بی‌شعوری

ماهیت بی‌شعوری

شدت بی‌شعوری

بخش دوم: انواع بی‌شعورها


بی‌شعور اجتماعی

بی‌شعور تجاری

بی‌شعور مدنی

بی‌شعور مقدس‌آب

بی‌شعور عرفان‌باز

بی‌شعور دیوان‌سالار

بی‌شعور بیچاره

بی‌شعور شاکی

بخش سوم: وقتی جامعه بی‌شعور می‌شود


تجارب به‌مثابه بی‌شعور

دولت به‌مثابه بی‌شعور

خواندن، نوشتن و بی‌شعوری

بی‌شعوری در رسانه، یک اپیدمی واقعی

بخش چهارم: زندگی با بی‌شعورها


کار کردن با بی‌شعورها

وقتی دوست بی‌شعور است

ازدواج با آدم بی‌شعور

بی‌شعور مادرزاد

فرزندانِ والدین بی‌شعور

بخش پنجم: راه نجات


مراحل درمان

وسایل درمان

جنبه طنز کتاب موضوعی است که خواندن آن را راحت و لذت‌بخش می‌کند. به عنوان مثال، در ابتدای هرفصل یک نقل‌قول آمده است که عموما بسیار خنده‌دار هستند. نقل‌قول هایی تمسخرآمیز و ابداعی. چند نمونه از این نقل‌قول‌ها:


اگر بی‌شعورها عاشق می‌شوند فقط به یک دلیل است: می‌خواهند در هیچ‌چیز کم نیاورند، از جمله عشق. -وینیفرد، عاشقِ شکست‌خورده یک بی‌شعور (کتاب بیشعوری – صفحه ۲۹)


بزرگ‌ترین راز خلقت این نیست که خدا چرا جهان را خلق کرده است، بلکه این است که چرا بی‌شعورها را این‌قدر گستاخ و منفور آفریده است.  -دیوارنوشته‌ای پشت یک در، در کلیسای بوستون (کتاب بیشعوری – صفحه ۵۱)


اگر هفته‌ای دست‌کم یک بار در اعتراضی مدنی شرکت نکنم، حُناق می‌گیرم. علت اعتراض مهم نیست، مهم خود اعتراض کردن است که به خاطر آن زندگی می‌کنم.  -هنریتا براون، یک اکتیویستِ بی‌شعور تحت درمان (کتاب بیشعوری – صفحه ۱۱۱)


تا زمانی که معلم کودکستان، من را برای اولین بار در عمرم به اسم «کوین» صدا نزده بود، نمی‌دانستم که اسمم «اوهوی گوساله» نیست. -کوین، فرزند والدین بی‌شعور (کتاب بیشعوری – صفحه ۱۹۹)


درباره کتاب بیشعوری اثر خاویر کرمنت

ممکن است شما هم این عکس را دیده باشید که در آن، ماشینی در جایی که پارک ممنوع است توقع کرده و کسی یک جلد کتاب بیشعوری زیر برف‌پاک‌کن آن قرار داده است. احتمالا یادداشتی هم در کنار کتاب قرار داده‌اند که: لطفا تولید مثل نکنید.


کتاب بیشعوری با وجود اینکه یک کتاب معتبرِ علمی نیست، اما حرف‌های مهمی برای گفتن دارد. حرف‌هایی که ممکن است برای یک خواننده جدی بسیار آگاهی دهنده باشد. حرف‌هایی که شاید در قالب طنز بهتر بتوان آن‌ها را بیان و به خواننده منتقل کرد.


اما در مورد این کتاب یک نکته مهم و اساسی وجود دارد که نباید آن را از یاد برد. خواننده کتاب بیشعوری باید مراقب باشد در دام خودبرتربینی (!) گرفتار نشود. این طبیعی است که عموم آدم‌ها در مورد خودشان موضوعات منفی را قبول نکنند و به خودشان به عنوان یک انسان متشخص و بافرهنگ نگاه کنند. (مخصوصا کسانی که کتاب هم می‌خوانند.) چه کسی دوست دارد فکر کند که یک بیشعور است؟ مسلماً هیچ‌کس. پس وقتی سراغ این کتاب رفتید باید با این ذهنیت شروع به خواندن آن کنید که من در پی اصلاح رفتار خودم هستم نه اینکه انسان‌های بیشعور را بهتر بشناسم که فردا در خیابان یا سر کار یا هرجای دیگر آن‌ها را شناسایی کنم.


این کتاب را برای آن نخوانید که از این به بعد هر رفتار نامناسب و نادرستی مشاهده کردید، فورا به آن شخص کتاب بیشعوری را معرفی کنید.


به‌شخصه هنگام مطالعه کتاب، کاغذ و قلمی در کنار خودم قرار دادم و بعد از هرفصل، رفتارهای نامناسب خودم را یادداشت می‌کردم تا در مورد آن‌ها فکر کنم و با رفتارهای بهتر و مناسب‌تری جایگزین‌شان کنم. چیزی که در انتهای به عنوان تمرین نیز آمده است و از خواننده می‌خواهد این کار را انجام دهد. در کل تمرین‌هایی در انتهای هر فصل قرار دارد که مانند خود کتاب جنبه طنز دارد اما تمرین‌های خوبی هستند و می‌تواند هرکسی را در مورد رفتار خودش به فکر فرو ببرد.


به شما هم پیشنهاد می‌کنم هنگام مطالعه این کتاب از همین روش استفاده کنید. من فکر می‌کنم بهترین راه برای داشتن جامعه‌ای بهتر و فرهنگی غنی‌تر این است که از خودمان شروع کنیم و رفتارهای خودمان را اصلاح کنیم. چون در نهایت این تک تک ما هستیم که جامعه را شکل می‌دهیم.


از این کتاب خوب، می‌توان مسائل و چیزهای مهمی یاد گرفت.


نقاشی روی جلد کتاب اثری از ادوارد مونک نقاش برجسته نروژی در سبک هیجان‌نمایی است. این تابلو جیغ نام دارد.


جملاتی از متن کتاب بیشعوری

هر آدمی، چه پولدار و چه بی‌پول، چه زن و چه مرد، چه پیر و چه جوان ممکن است به بی‌شعوری مبتلا شود. نه باهوش بودن و نه کودن بودن، هیچ‌کدام مانع از ابتلا به این عارضه نمی‌شوند. به عبارت دیگر، بی‌شعوری مرضی است که می‌تواند هر کسی را در هر زمانی، بدون هیچ هشداری، آلوده کند. (کتاب بیشعوری – صفحه ۴۸)


تقریبا همه در این امر اتفاق نظر دارند که بی‌شعور کسی است که رفتار وقیح و نفرت‌انگیزی را به صورت کاملا ارادی و عمدی از خود بروز می‌دهد و از ایجاد اختلالی که در کارها به وجود آورده و آزاری که به دیگران رسانده قلبا خوشحال است. (کتاب بیشعوری – صفحه ۵۲)


بی‌شعورها همیشه وجود داشته‌اند و اکنون بیشتر از همیشه وجود دارند. تمام آنچه درباره تاریخ بی‌شعوری باید دانست، همین است. (کتاب بیشعوری – صفحه ۵۴)


بی‌شعورها همیشه در حکم معمایی برای دیگرانند. کارهایشان همان‌قدر متناقض و ناساز است که یک جوجه‌تیغی بخواهد بادکنک بفروشد. این مشکل پیش از هر چیز به خودفریبی و دمدمی مزاجی بی‌شعورها بازمی‌گردد. (کتاب بیشعوری – صفحه ۸۱)


رام‌ترین نوع بی‌شعورها، بی‌شعورهای آب‌زیرکاهند. البته منظور این نیست که این نوع بی‌شعورها کم‌خطرتر از بقیه بی‌شعورهایند، بلکه منظور این است که زیاد به چشم نمی‌آیند. بی‌شعورهای آب‌زیرکاه با مشاهده واکنش جامعه نسبت به بی‌شعورهای تمام‌عیار ترجیح می‌دهند که پشت نقابی از مهربانی و خونسردی پنهان شوند، اما در عین حال همواره می‌دانند که چگونه این خنجر غلاف‌شده را به‌موقع بیرون بکشند و بدون اینکه هیچ‌کس تصورش را بکند، کار خودشان را بکنند. (کتاب بیشعوری – صفحه ۹۱)


یکی از چیزهایی که بی‌شعورهای عرفان‌باز در آن استادند، هنر سرقت تالیفات و اختراعات دیگران است. احتمالا به عقیده آنها که معتقدند همه‌چیز از آنِ خداوند است، تنها چیزی که در سرقت ایده‌ها و حتی ابداعات دیگران و ادعای تملکشان جایز نیست، درنگ است. (کتاب بیشعوری – صفحه ۱۲۹)


تنها راه بهبود کیفیت آموزشی، بیرون کردنِ بی‌شعورها از نظام آموزشی و بازگرداندن اهداف اصلی آموزش و پرورش، یعنی آموختن فکر کردن، خواندن و نوشتن به بچه‌هاست. (کتاب بیشعوری – صفحه ۱۶۷)


بزرگ‌ترین معضل در کار کردن با بی‌شعورها، این است که محال است پا روی دم آدم‌ نگذارند. وقتی که همکار بی‌شعورتان بعضی از گزارش‌هایتان را می‌دزدد یا به رئیستان می‌گوید که احتمال دارد معتاد شده باشید، چکار می‌توانید بکنید؟ (کتاب بیشعوری – صفحه ۱۸۲)


سخت‌ترین مرحله در درمان و ترک بی‌شعوری همان مرحله نخست است؛ یعنی پذیرفتنِ بی‌شعور بودن. هیچ‌کس دوست ندارد قبول کند که بی‌شعور است و بنابراین لحظه برداشتن نخستین گام، دردآور است. لحظه‌ای که رسیدن به آن، شهامت و اراده بالایی نیاز دارد. (کتاب بیشعوری – صفحه ۲۰۹)


زندگی یک بی‌شعور تحت درمان، نبردی دائمی با خطر بازگشت بی‌شعوری است. (کتاب بیشعوری – صفحه ۲۲۷)


نتیجه تصویری برای کتاب بیشعوری

معرفی کتاب هرس

نتیجه تصویری برای کتاب هرس


این رمان دومین اثر از نسیم مرعشی است. کتاب هرس تجربه ای متفاوت از رمان نخست او یعنی رمان پاییز فصل آخر سال است.


نسیم مرعشی با نوشتن کتاب خوبِ پاییز فصل آخر سال است، توانست برنده جایزه ی ادبی جلال آل احمد شود.


در قسمتی از پشت جلد کتاب هرس آمده است:


اگر پاییز فصلِ آخر سال است روایت بلاتکلیفی و تردید های یک نسلِ آرمان خواه بود و سرگشتگی شان، هَرَس رازهایی را روایت می کند که سرنوشتِ پسران و مادرانی را رقم زد که در لایحه های تاریخی غلیظ گم شدند… هَرَس روایتی است برآمده از دلِ تاریخِ جنگِ طولانی ایران و عراق.


داستان کتاب هرس

داستان این رمان در مورد زندگی مشترک زوج خرمشهری به نام های رسول و نوال است که با شروع جنگ و مرگ اولین فرزندشان هیچگاه به شکل عادی خود باز نمیگردند.


با اینکه جنگ تمام شده اما نوال هنوز آن را نپذیرفته و در بهت روزهای جنگ به سر می برد و سعی می کند با به دنیا آوردن فرزندی پسر به خودش امید دهد که جنگ پایان یافته و می تواند زندگی اش را از نو شروع کند و…


در قسمت دیگری از پشت جلد کتاب آمده است:


مرعشی با استفاده از فضاهای متعدد روایی سرنوشت این خانواده ‌را در دوره‌ زمانی طولانی‌ ای روایت می‌ کند. قصه آدم‌هایی که برای گذر از خاطراتی دور یا نزدیک ناچار شده‌اند به بازخوانی آن‌ ها. به همین خاطر “هرس” رمانی است قصه‌ گو با چندین روایت فرعی مهم که مخاطبش  را در عین تماشای شهر به دل طبیعت مرموز خوزستان هم می‌ برد. رمانی برای روایت وجدان‌ های ناآرام…


درباره کتاب هرس

کتاب هرس یک کتاب ساده و کم حجم در ۱۸ فصل کوتاه است که از صفحه های نخست با لهجه جنوبی شخصیت ها شما را در خود غرق می کند و شما را می برد به جنوب و زمان جنگی که فضای آن در کتاب به خوبی بازسازی شده است.


همه حس ها در این کتاب آنقدر قوی و واقعی هستند که به خوبی می شود درکشان کرد. داستانی غمگین که بعد از خواندن هر خط با خود فکر می کنید که ای کاش هیچ وقت جنگی هرگز وجود نداشت و همه در صلح و آرامش زندگی می کردند.


به نظر من کتاب هرس رمانی پخته تر از کتاب قبلی نویسنده یعنی رمان پاییز فصل آخر سال است می باشد. پیشنهاد می کنم اگر پاییز فصل آخر سال است را خوانده اید لذت خواندن کتاب هرس را نیز تجربه کنید. بدون شک این کتاب یکی از رمان های خوب ایرانی در این مدت است.


قسمت هایی از متن کتاب هرس

شاید نوال راست گفته بود؛ گذشته از زندگی آن ها پاک نمیشد. رسول این همه سال بی خود با آن جنگیده بود. آن جا، زیر آن خاک که داشت دفنش میکرد، دلش خواست تمام آن روزها برگردند و همه شان را طوری که بودند زندگی کند؛ طوری که واقعا بودند. نه آن طور تقلبی که خودش ساخته بود. خواست سال ها برای شرهان عزاداری کند. آن قدر گریه کند که از چشم هایش خون بیاید. خواست قبل از مردن برود خرمشهر خانه ی خرابش را ببیند، مثل همه که رفته بودند و دیده بودند. خواست حالا که قرار است بمیرد توی خرمشهر بمیرد. کنار شرهان. کنار خانه اش. کنار زندگی اش با نوال؛ که همان روز اول جنگ با پسرش خاک شد و از دست رفت.


تو جنگه ندیدی. دروغ میگی که دیدی. اگه دیده بودی میدونستی فرقی نداره کی سر قبر کی گریه کنه. کی بچه ی کیه بزرگ کنه. میدونستی همین که زنده‌ن بس‌شونه.


باد می آمد و زیر عبای نوال می زد. ناگهان عبا را باد برد. بچه چشم های سیاهش را باز کرده بود و به نوال نگاه می کرد. انگار التماسش میکرد که از آن جا ببردش. نوال تکانی خورد. این بچه برای اولین بار به چشم نوال آدم کاملی آمد که بزرگ خواهد شد. نوال از چشم هایش ترسید. از انگشت های بچه که اینقدر پُر زور مشت شده بودند. از لثه های سفتش که پستانک را چسبیده بودند و ول نمی کردند. از پوست تیره اش که شبیه عراقی هایش می کرد. از مو و ابروهای سیاهش. همه چیز این بچه ی غریبه او را می ترساند.




سمفونی مردگان اثر عباس معروفی


سمفونی مردگان اثر عباس معروفی، کتابیست بسیار ستوده شده و از ماندگارترین کتاب های ادبیات ایران است.


این کتاب در سال ۲۰۰۱، برنده جایزه بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ شده است. همچنین هفته نامه دی ولت سویس در مورد رمان سمفونی مردگان گفته است:


قبل از هر چیز باید گفت که سمفونی مردگان یک شاهکار است.


در قسمتی از پشت جلد این رمان آمده است:


سمفونی مردگان رمان بسیار ستوده شده عباس معروفی، حکایت شوربختی مردمانی است که مرگی مدام را بر دوش می کشند و در جنون ادامه می یابند، در وصف این رمان بسیار نوشته اند و بسیار خواهند نوشت.


کتاب سمفونی مردگان

سمفونی مردگان کتابیست بسیار تراژدیک و غم‌انگیز اما بسیار زیبا و عالی که برای همیشه در ذهن خواننده باقی خواهد ماند.


نوع روایت معروفی در سمفونی مردگان منحصر به فرد است. رواوی داستان چندین بار عوض می شود و هر بار داستان از دید یک شخص متفاوت بیان می شود. در هنگام خواندن متن کتاب سمفونی مردگان شاهد بازگشت به گذشته در زمان حال هستیم، شاهد عوض شدن مکان هستیم و مدام فضا عوض می شود و…


» شخصیت اصلی داستان سمفونی مردگان آیدین است. یک پسر روشنفکر، شاعر، بسیار فعال و رادیکال که در یک خانواده به شدت سنتی و پدرسالار زندگی می کند.


در این میان، جابر، پدر آیدین از شعر گفتن و کتاب خواندن او هراس داردو او را از همه این کارها و شعر گفتن ها منع می کند و حتی کار را به جایی می رساند که کتاب ها و حتی اتاقش را می سوزاند و عقیده دارد این ها فتنه و اسباب شیطانند. در نهایت فشار روانی روی آیدین زیاد می شود و…


✔️ داستان شعر گفتن آیدین و رفتار جابر با او تنها قسمتی از کتاب سمفونی مردگان است. این کتاب داستان های مختلفی را شامل می شود که از جمله آن ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:


برادرکشی

فروپاشی خانواده

عشق

تاثیر مذهب

و…

از کتاب سمفونی مردگان در حدود نیم میلیون نسخه به فروش رفته است و این کتاب به زبان های آلمانی – انگلیسی – ترکی استانبولی – ترکی آذری و کُردی ترجمه شده است.


درباره کتاب سمفونی مردگان

داستان کتاب، در اردبیل اتفاق می افتد.


کتاب به شیوه ای است که هر چقدر آن را بخوانی جذابتر می شود. روایت داستان به گونه ای است که می توانم اطمینان بدهم رگه هایی از زندگی هر یک از ما را بیان می کند. باور کنید شب ها زیادی با این کتاب بغض کردم. واقعا زندگی آیدین چه قدر تلخ بود. ما خودمان یک آیدین هستیم و چه قدر آیدین ها در کنارمان هستند.


قلم شیوای عباس معروفی داستان را از بطن جامعه ما در آورده که بگوید مواظب آیدین هایمان باشیم.


آیدینی که شب ها کتاب می خواند و آنقدر می خواند که وقتی می گفتند برای چه می خوانی جواب می داد:


برای این که خودم را پیدا کنم.


شاید سمفونی مردگان به ظاهر فقط یک رمان باشد، اما در باطن زندگی تک تک ما را با کمی تفاوت شامل می شود. مواظب آیدین های اطرافمان باشیم که براستی که جهل قلدر است.


در قسمت دیگری از پشت جلد کتاب آمده است:


کدام یک از ما آیدینی پیش رو نداشته است، روح هنرمندی که به کسوت سوجی دیوانه اش در آورده ایم، به قتلگاهش برده ایم و با این همه او را جسته ایم و تنها و تنها در ذهن او زنده مانده ایم. کدام یک از ما؟


✔️ شاید جالب باشد بدانید که در کتاب سمفونی مردگان از میان کتاب هایی که آیدین می خواند به موارد زیر اشاره شده است:


باباگوریو

جنایت و مکافات

بینوایان

اودیسه


بخش هایی از متن کتاب سمفونی مردگان

آدمیزاد باید بگوید آب، و بخورد. بگوید نفس، و بکشد. وگرنه مرده است.


من نمیدانم آیا مادرش هم او را به اندازه من دوست داشت؟ آیا کسی می تواند بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد و آدم را به چه ابدیتی نزدیک می کند؟ آدم پر می شود. جوری که نخواهد به چیز دیگری فکر کند. نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد و هیچ گاه دچار تردید نشود.


شب ها وقتی پا در آن خانه بزرگ و سرد می گذاشت همهمه دوردست سالیان دیوار می شد و سکوت می کرد. کاج می شد و وسط حیاط می ایستاد، در می شد و بسته می ماند.


مهار آیدین لحظه به لحظه از کف پدر بیرون می شد. سرکش و رام نشدنی. در زیرزمین حبسش می کردند، او در آن جا چنان سرگردم می شد که تا به سراغش نمی رفتند و اصرار نمی کردند بیرون نمی آمد. کتاب را ازبر می خواند و املا می نوشت. مدتی پول توجیبی اش را قطع کردند. در ماست بندی میدان سرچشمه مشغول شد. پاتیل شیر را هم می زد و روزی یک قران مزد می گرفت. پولش را کاغذ و کتاب می خرید، و پدر را بیشتر می چزاند. براش لباس نمی خریدند، با همان کهنه ها روزگارش را می گذراند. در بند هیچ چیز نبود و تنها به این فکر می کرد که از تخمه فروشی بیزار است، از تکرار زندگی پدر بدش می آید. از خیلی چیزها که بچه ها در چنین سال هایی از عمر دوست دارند، بدش می آمد.


تنهایی و غم غربت در جانش چنگ انداخت، غربتی که در میان شهر آشنا گریبانش را گرفته بود. چقدر انسان تنهاست. مثل پر کاه در هوای طوفانی.


به درخت های خشک پیاده رو خیره شد: برف شاخه ها را خم کرده بود و در بارش بعد حتما می شکستشان. آدم ها هم مثل درخت ها بودند. یک برف سنگین همیشه بر شانه های آدم وجود داشت و سنگینی اش تا بهار دیگر حس می شد. بدیش این بود که آدم ها فقط یک بار می مردند. وهمین یک بار چه فاجعه دردناکی بود.


انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می شود. و بی کاری بدتر از تنهایی است. آدم بی کار در جمع هم تنهاست.

رفتار آیدین با دیگران تفاوت داشت. دنیا را جدی تر از آن می دانست که دیگران خیال می کنند. آن شب فکر کردم از ترس دچار این حالت شده، اما بعدها به اشتباه خود پی بردم، و دانستم که درک او آسان تر از بوییدن یک گل است، کافی بود کسی او را ببیند. و من نمی دانم آیا مادرش هم او را به اندازه من دوست داشت؟ آیا کسی می توانست بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد، و آدم را به  چه ابدیتی نزدیک می کند. آدم پر می شود. جوری که نخواهد به چیزی دیگر فکر کند. نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد، و هیچ گاه دچار تردید نشود.


عشق را باید با تمام گستردگی اش پذیرفت، تنها در جسم نمی توان پیداش کرد، بلکه در جسم و روح و هوا. در آینه، در خواب، در نفس کشیدن ها انگار به ریه می رود، و آدم مدام احساس می کند که دارد بزرگ می شود.


من خوب می دانم که زندگی یکسر صحنه بازی است،

من خوب می دانم،

اما بدان که همه برای بازی های حقیر

آفریده نشده اند.


نتیجه تصویری برای سمفونی مردگان اثر عباس معروفی